آغاز سال 1389 هجري شمسي را به همه دانشجويان ، اساتيد و کارمندان دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران تبريک مي گوييم و سالي پر موفقيت را براي همه آرزو مي کنيم.
در سال آينده وبلاگ تي جي نيوز همين مشي کنوني را ادامه خواهد داد و با در نظر گرفتن اين نکته که متعلق به تمام دانشجويان و اساتيد و کارمندان تي جي است حرکت خود را ادامه خواهد داد. در اواخر اين سال با توجه به فضاي کشور و دانشگاه ، فضاي اين وبلاگ هم بيشتر سياسي شد که در سال آينده سعي خواهد شد با حفظ کيفيت و پوشش اخبار سياسي دانشگاه ، با کمک بقيه همدانشگاهيان به اخبار صنفي دانشگاه هم بيشتر توجه شود. مساله اي هم که همه ياران تي جي نيوز به آن توجه خواهند داشت ، معرفي وبلاگ دانشجويان تي جي به بقيه دانشجويان و به خصوص اساتيد و ورودي هاي جديد است که مطمئنا يک يا علي مي گوييم و با احساس مسووليت و همت همه مان اين مهم را ميسر مي کنيم.
در مطلب قبل خبر داديم که در روز هاي پاياني سال 88 نشريه اي به صورت شب نامه در دانشگاه توزيع و بين دانشجويان دست به دست شده است و همانجا از دوستان خواستيم که اگر کسي نسخه اي از اين نشريه را دارد که قابل انتشار در وبلاگ باشد به ايميل تي جي نيوز ارسال کند. يکي از همدانشگاهيان هم تصاويري از اين نشريه ارسال کرده است که شما توسط لينک هاي زير مي توانيد تصاوير و متن اين نشريه را که با نام » گفتمان آزادي » توزيع شد ببينيد. گفتنيست که تمام نشريات دانشجويي تي جي مي توانند نسخه الکترونيکي خود را در اين وبلاگ به راحتي منتشر کنند تا در معرض ديد دانشجويان بيشتري قرار گيرد.
این نامه جعلی است؟
این نوشتار بحثی است استدلالی پیرامون نامه رهبر انقلاب ایران ایت اله خمینی به ایت اله منتظری که به گفته منتشر کنندگان ان در تاریخ 6 فروردین 1368 نوشته شده است.در ابتدا متن این نامه را برای مطالعه قرار میدهم:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاي منتظري
با دلي پر خون و قلبي شكسته چند كلمهاي برايتان مينويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشتهايد كه نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم ميدانم؛ خدا را در نظر ميگيرم و مسائلي را گوشزد ميكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد. شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدري مطالبي كه ميگفتيد ديكته شده منافقين بود كه من فايدهاي براي جواب به آنها نميديدم. مثلا در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و ميبينيد كه چه خدمت ارزندهاي به استكبار كردهايد. در مساله مهدي هاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين متدينتر ميدانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام ميداديد كه او را نكشيد. از قضاياي مثل قضيه مهدي هاشمي كه بسيار است و من حال بازگو كردن تمامي آنها را ندارم. شما از اين پس وكيل من نميباشيد و به طلابي كه پول براي شما ميآورند بگوييد به قم منزل آقاي پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه كنند. بحمد الله از اين پس شما مساله مالي هم نداريد. اگر شما نظر من را شرعا
مقدم بر نظر خود ميدانيد -كه مسلماً منافقين صلاح نميدانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايي ميشويد كه آخرتتان را خرابتر ميكند-، با دلي شكسته و سينهاي گداخته از آتش بيمهريها با اتكا به خداوند متعال به شما كه حاصل عمر من بوديد چند نصيحت ميكنم ديگر خود دانيد:
1 – سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد.
2 – از آنجا كه سادهلوح هستيد و سريعاً تحريك ميشويد در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد.
3 – ديگر نه براي من نامه بنويسيد و نه اجازه دهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است را به راديوهاي بيگانه دهند.
4 – نامهها و سخنرانيهاي منافقين كه به وسيله شما از رسانههاي گروهي به مردم ميرسيد؛ ضربات سنگيني بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتي بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحي له الفدا- و خونهاي پاك شهداي اسلام و انقلاب گرديد؛ براي اينكه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند.
و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلكرده كه مفيد براي حوزههاي علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلما تكليف ديگري دارم و ميدانيد كه از تكليف خود سرپيچي نميكنم. و الله قسم، من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بنيصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم.
سخني از سر درد و رنج و با دلي شكسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداي خود عهد كردم كه از بدي افرادي كه مكلف به اغماض آن نيستم هرگز چشمپوشي نكنم. من با خداي خود پيمان بستهام كه رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنميدارم.
من كار به تاريخ و آنچه اتفاق ميافتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل كنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعي كنند تحت تاثير دروغهاي ديكته شده كه اين روزها راديوهاي بيگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش ميكنند نگردند. از خدا ميخواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد. ما همه راضي هستيم به رضايت او؛ از خود كه چيزي نداريم، هر چه هست اوست. و السلام.
يكشنبه 6 / 1 / 68
روحالله الموسوي الخميني
حال در ابتدا به بررسی متن همین نامه میپردازیم.
این نامه درتاریخ6 / 1 / 68 توسط حجت الاسلام فاکر در اختیار روزنامه جمهوری اسلامی قرار گرفت که البته به دلیل اینکه ایشان اکنون در جمع ما نیستند از بحث پیرامون ایشان خودداری می کنم.
اولین مطلبی که در مورد این نامه به ذهن میرسد تاریخ انتشار ان است.چرا 8 سال پس از مرگ ایت اله خمینی؟ به گفته منتشر کنندگان ایشان مایل نبودند این نامه به صورت عمومی منتشر شود.حال این سوال مطرح میشود که پس چرا منتشر شد؟ ضمنا اگر قرار بود این نامه انتشار پیدا کند امکان این امر بلافاصله پس از مرگ ایت اله خمینی وجود داشت و البته با وجود موضع گیری های ایت اله منتظری و خصومت ذمام داران دهه شصت ایران یا ایشان این امر بسیار بدیهی نیز به نظر میرسد اما با تمام این دلایل باز هم نامه 8 سال بعد انتشار میابد.
نکته بعدی نوع نگارش و ادبیات ان است که به طور کلی با تمان نوشتار های منتشر شده از ایت اله خمینی به خصوص نامه نگاریهای ایشان با ایت اله نتظری متفاوت است.برای اثبات این موضوع شما را به خواندن نامه های منتشر شده ایت اله خمینی دعوت می کنم.
عبارات به کار رفته در متن نامه نیز بسیار شگفت انگیز و بسیار متانقض هستند.
در این نامه ایت اله خمینی ایت اله منتظری را ((حاصل عمر خود)) می خواند. پس وای بر ان انقلاب و وای بر رهبر ان انقلابی که حاصل عمر او کسی است که در بند های مختلف این نامه از او یاد می شود.
در این نامه بارها ذکر میشود که ایت اله منتظری خواستار حکومت لیبرال هاست.مطالب دیکته شده منافقان را بیان میکند.ساده لوح است.اگر این چنین است پس چرا ایشان به سمت قائم مقامی رهبری انتخاب شدند.ایا این سمت انقدر بی ارزش است که ایت اله خمینی در انتخاب ان اسیر بازی های سیاسی انگونه که خود می گوید((من از ابتدا با انتخاب شما موافق نبودم)) شود؟ مطب شگفت انگیز ان جاست که ایت اله خمینی این مطلب را که ایت اله منتظری فردی ساده لوح است را قبل از انتخاب ایشان به مقام قائم مقامی می دانست. انجا که می گوید((و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلكرده)) و این خود تناقصی بس بزرگ است با بندی دیگر از همین نامه که می گوید((من با خداي خود عهد كردم كه از بدي افرادي كه مكلف به اغماض آن نيستم هرگز چشمپوشي نكنم. من با خداي خود پيمان بستهام كه رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنميدارم)) ان هم در مورد مططبی بس بزرگ مانند جانشینیه رهبری.
ایت اله خمینی بعد از این نامه بود که در خطاب به ایت اله منتظری گفتند:شما چراغ حوزه ها هستید.چگونه کسی که اعلام کننده مواضع منافقان است می تواند چراغ حوضه ها باشد؟
ایت اله خمینی در نامه مورخ8/1/68 خطاب به ایت اله منتظری که از تلوزیون نیز در همان موقع پخش شد ضمن ابراز علاقه شدید به ایت اله منتظری می گوید.
((من شما را فقیهی میدانم که نظام و مردم باید از نظرات شما استفاده کنند))
چگونه کسی که حامی لیبرال ها و منافقان است نظام باید از نظرات او استفاده کند؟
دراینجا چند نکته وجود دارد.اگر این نامه حقیقی باشد پس چگونه می شود نامه دوم را که به فاصله تنها 2 روز بعد از نامه اول نوشته شده و 360 درجه با نامه اول متفاوت است را توجیه کرد؟ ایا ایت اله خمینی نیز خود انسان ساده لوحی بود که به فاصله 2 روز چنین تغییر لحنی می دهد؟ ایا او نیز اسیر اغراض سیاسی بود؟
در این نامه به نکته جالبی نیزاشاره شده است((. شما از اين پس وكيل من نميباشيد و به طلابي كه پول براي شما ميآورند بگوييد به قم منزل آقاي پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه كنند. بحمد الله از اين پس شما مساله مالي هم نداريد)).در حالی که در بخش دیگری که پس از این گفته اورده شده می گوید((- سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد)).و این خود تناقضی بسیار ریز و جالب است.
در همین مورد نیز در کتاب دفاعیات عبداله نوری که به همه خوانندگان توصیه مطالعه ان را دارم اورده شده است که که او هنگامی که نامه ایت اله منتظری را به دست فرزند امام می دهند تا به دست امام برساند پس از مدتی ایشان با چهره ای غمگین بازگشتند و گفتند که امام درحالی که میگریسد گفت((فکر میکنی نمیدانم در مقابل چه کسی ایستاده ام)).و تاکید میکند که او به نقل از امام گفته که اقای منتظری همچنان به جمع اوری سهم امام بپردازند که این گفته نیز با مطلب موجود در نامه تناقض دارد.
فاطمه طباطبایی عروس ایت اله خمینی نیزدر کارگاه خواندن وصیت نامه ایت اله خمینی میگوید((؛ مخالفت امام خمینی با آیت الله منتظری مقطعی و مربوط به یک موضوع سیاسی یعنی قائم مقامی رهبری بود)).
نویسنده معتقد است این نامه یک نوشته جعلی منتسب به ایت اله خمینی است و بنا بر شواهد موجود فاقد اعتبار است.چنان چه ایت اله خمینی خود میگوید ((ان چه از من بعد از من انتشار میابد یا باد صدای من باشد یا اگر نوشته ای منتشر شده دست خط من باید به تصدیق کارشناسان خط برسد)).دقت کنید که می گوید ((کارشناسان)) و نه کارشناس.
در انتها از همه هم دانشگاهیان عزیز تقاضا دارم با مطالعه دقیق و بدون غرض این مطلب من را از دیدگاه های خود اگاه ساخته و نیز سخنان خود را
در رد ویا تایید این مطلب با دلیل و برهان و فارغ از فرافه کنی بیان کنند.
به سیل صبح خواهان راه بستند هزاران سینه و سر را شکستند
ولی مردم گرفته دست در دست ز چنگ دیو مردم خوار رستند