Feeds:
نوشته
دیدگاه

Posts Tagged ‘دانشجو میهمان تهران جنوب’

دانشجوي مهمان - خدمات كامپيوتري

روز 28 شهريور 1388 روز انتخاب واحد دانشجويان ميهمان بود ، روزي كه دانشكده ي فني رنگ و بوي ديگري به خود گرفته بود.

دانشجويان ميهمان بر خلاف روال هميشه اين بار براي باز شدن ركوردهاشان در صف طويل خدمات كامپيوتري واقع در ساختمان شماره سه فني ، طبقه ي دوم ايستاده بودند.

اما خيلي از اين دانشجويان ميهمان به گروه هاي آموزش و يا ساختمان اداري ارجاع داده شدند ، اين در حالي بود كه تنها خدمات كامپيوتري مسئول باز كردن ركوردهاي آنان بود.

كارشناس آموزش در روز شنبه پس از خدمات كامپيوتري شلوغ ترين صفوف و مراجعين اداري را داشت.

دانشجويان ميهمان مي بايست نامه اي از مركز پاسداران دريافت مي كردند كه شرط دريافت آن داشتن صلاحيت تائيدي از سوي واحد مبداء و واحد مقصد ( واحد تهران جنوب) مي باشد .

اين نامه پس از تائيد از سوي مركز ايرانشهر و ثبت دبيرخانه ي آن به دانشكده ي فني ارسال و تازه به دست دانشجوي بيچاره مي رسد تا دوندگي هاي اداري مرحله ي عملي ثبت نام را آغاز كند.

دانشجو مي بايست اين نامه را به دبير خانه ي فني برساند سپس مدير امور مالي و كارشناس گروه امضا كرده و درنهايت به امضاي كارشناس معاون آموزشي دانشكده برسد.اميد به آن كه كار به امضاي مسئول نظام غذايي ! نكشد .

سپس نوبت به ايستادن در صف طويل خدمات كاميپوتري مي رسد كه بارها با قطع شدن سيستم كامپيوتري مواجه شدند.

بلاخره دانشجويان ميهمان در ساعت 4 بعد از ظهر با قطع شدن شبكه ي كامپوتري ناچار به ترك دانشكده شدند.

لازم به ياد آوري است ، پس از باز شدن ركوردها ، واحدهاي درخواستي اين دانشجويان همگي از پيش پر شده بود به طوري كه خيلي از همدانشگاهيانمان دست خالي باز گشتند.

مسئول خدمات كامپيوتري در پاسخ به سوال يكي از خبرنگاران اعزامي اين خبرگزاري بسيار بسيار معتبر ( تي جي نيوز) كه چه تدابيري براي دانشجويان مهمان انديشيده اند گفت مي بايست به گروه هاي مربوطه مراجعه كرده و تقاضاي افزايش ظرفيت كنند در غير اين صورت دانشكده هيچ مسئوليتي نمي پذيرد.

عكس : بانوي غم

(بیشتر…)

Read Full Post »

هشتمین مطلب از دسته ی » نوشته های دانشجویان » را یکی دیگر از همدانشگاهیانمان به اسم مستعار » مجیز » به ایمیل تی جی نیوز ارسال کرده اند. ایشان لینک وبلاگشان را هم ارسال کرده اند که می توانید با کلیک اینجا آن را ببینید. مطالب دسته ی نوشته های دانشجویان اخیرا بیشتر رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته که البته مقتضی شرایط و زمان هم هست اما چه بهتر است که مطالب غیر سیاسی را هم در این دسته منتشر کنیم و با هم بخوانیم و حولشان بحث کنیم. مطلب و عکس ارسالی مجیز را در زیر می بینید.

سلام.خوبی؟
-سلام.ممنون.چیزی شده؟
آره بابا.خبر جدید رو داری؟
-نه چه خبری؟
ابطحی اعتراف کرده !
گوشی را می گذارم و از شدت کنجکاوی تلخی که دارم به سمت تلویزیون می روم تا ببینم چیزی دستگیرم می شود.در تلویزیون خبری نیست! وای چه انتظار بیهوده ای دارم.مگر در تلویزیون به غیر از جومونگ و رستگاران و اغتشاشگران می تواند خبری باشد؟! سراسیمه به سمت لب تاپم می روم و سریع تر از همیشه کانکت می شوم تا شاید از این دنیای مجازی خبری از سیدم بگیرم. صفحه ی فیس بوکم را باز می کنم. آری گویی خبری است. نوشته شده عکس های جدید ابطحی در دادگاه. لینک را باز می کنم. نه،این باور کردنی نیست.چه لاغر شده است سید خندان ما.چشم چپش که دیگر جای خود دارد.دیگر لبخند نمی زند.خود می داند که دیگر جایی برای لبخند نیست. زیر عکس آدرسی از خبرگزاری فارس هست،در فارس باید خبری باشد. صفحه ی فارس را به این امید باز می کنم تا شاید این بار چیزی غیر از دروغ ببینم. نوشته است امروز دادگاه برگزار شده، دادگاه سید به همراه بقیه دوستانمان. چه چیز های عجیبی در فارس پیدا می شود، تازه قسمت بندی هم شده است (بخش نهم،دهم…هزارم!) سخنان سید ماست، سیدی که دیگر لبخند نمی زند. حرف هایی که بوی سید ندارد را دو بار می خوانم. سخت است باور کنم سید این حرف ها را زده است.سیدی که هر روز منتظر بودیم تا وب نوشته هایش را با مهربانی و لبخند بخوانیم. این حرف ها بوی سید ندارد،باور نمی کنم. می گوید من اشتباه کردم که در روز 25 خرداد 1388 به خیابان آمدم و در بین این همه مردم در راهپیمایی شرکت کردم. می گوید من به فرهنگم خیانت کردم. آخر تو چرا سید این کار را کرده باشی؟ هنوز لبخند و دلگرمی ات به ما در روز دوشنبه یادم هست. یادم هست که چگونه در جمع هوادارانت و خود من به جلو برده می شدی و همه ی ما می خواستیم تنها با لبخندت عکس بیندازیم. یادت هست که هر روز خود را مقید می کردی که وب نوشته هایت را به روز کنی و تنها در روزی که مادرت فوت شد به احترامش ننوشتی؟ تو به فرهنگت خیانت کرده باشی؟ تو که یار شفیق خاتمی بودی، تو که  در کنار اصلاحات و با آن زندگی کردی، تو حرف از خیانت خاتمی و موسوی و هاشمی بزنی؟ سید باور نمی کنم تو این حرف ها را زده باشی، همان طور که باور نمی کنم که دیگر لبخندت را هر چند تلخ نمی بینم. سید تو همانی که با اینترنت آشنا شدی به جای کوبیدن آن بر سر همه ی جوانان، با آن با ما جوانان ارتباط برقرار کردی.هنوز طعم اولین دیدار تو در کلوب دات کام یادم هست که با خود گفتم : ایول چه آخوند با حالی! آره به همین سادگی! و ساده تر از آن چه فکرش را بکنی، چون دیدن یک روحانی در اینترنت و حضور فعالش و ارتباطش با همه ی افراد از هر قشری برایم کمی غیر قابل باور بود. سید تو به فرهنگ و ملت خیانت کرده باشی؟! چون بارها شنیده بودم که قلم نویسندگان می تواند بالاتر از خون شهدا باشد و خدای بزرگ مهربان هم به آن قسم خورده است ، آمدم تا برایت بنویسم. همان کاری که تو سال ها برای ما کردی.

سید من، شاید بهتر باشد باور کنم که این ها را تو گفته باشی، چرا که سید بیرون از بند می تواند سید بهتری برای همه باشد. شاید اگر امروز می ایستادی و حقیقت را می گفتی دیگر لبخندت را برای همیشه نمی دیدیم. بهت زده ام مثل همه ی وب نوشته ای ها. می دانیم که تو حرف دلت را نزدی تا شاید دوباره لبخندت سبز شود بر لب های لاغرت، ما همه تو را باور داریم. می خواهیمت. دلمان برای وب نوشته هایت تنگ شده است. دلمان برای لبخند شیرینت تنگ شده است. ما تو را در بند نمی خواهیم. آزاد می خواهیم. رهاتر از دیروز.
سید منتظرت می مانیم و بدان که باورت داریم حتی اگر مجبور شوی آنی باشی که او می خواهد نه ما.

سلام.خوبی؟

-سلام.ممنون.چیزی شده؟

آره بابا.خبر جدید رو داری؟

-نه چه خبری؟

ابطحی اعتراف کرده !

گوشی را می گذارم و از شدت کنجکاوی تلخی که دارم به سمت تلویزیون می روم تا ببینم چیزی دستگیرم می شود.در تلویزیون خبری نیست! وای چه انتظار بیهوده ای دارم.مگر در تلویزیون به غیر از جومونگ و رستگاران و اغتشاشگران می تواند خبری باشد؟! سراسیمه به سمت لب تاپم می روم و سریع تر از همیشه کانکت می شوم تا شاید از این دنیای مجازی خبری از سیدم بگیرم. صفحه ی فیس بوکم را باز می کنم. آری گویی خبری است. نوشته شده عکس های جدید ابطحی در دادگاه. لینک را باز می کنم. نه،این باور کردنی نیست.چه لاغر شده است سید خندان ما.چشم چپش که دیگر جای خود دارد.دیگر لبخند نمی زند.خود می داند که دیگر جایی برای لبخند نیست. زیر عکس آدرسی از خبرگزاری فارس هست،در فارس باید خبری باشد. صفحه ی فارس را به این امید باز می کنم تا شاید این بار چیزی غیر از دروغ ببینم. نوشته است امروز دادگاه برگزار شده، دادگاه سید به همراه بقیه دوستانمان. چه چیز های عجیبی در فارس پیدا می شود، تازه قسمت بندی هم شده است (بخش نهم،دهم…هزارم!) سخنان سید ماست، سیدی که دیگر لبخند نمی زند. حرف هایی که بوی سید ندارد را دو بار می خوانم. سخت است باور کنم سید این حرف ها را زده است.سیدی که هر روز منتظر بودیم تا وب نوشته هایش را با مهربانی و لبخند بخوانیم. این حرف ها بوی سید ندارد،باور نمی کنم. می گوید من اشتباه کردم که در روز 25 خرداد 1388 به خیابان آمدم و در بین این همه مردم در راهپیمایی شرکت کردم. می گوید من به فرهنگم خیانت کردم. آخر تو چرا سید این کار را کرده باشی؟ هنوز لبخند و دلگرمی ات به ما در روز دوشنبه یادم هست. یادم هست که چگونه در جمع هوادارانت و خود من به جلو برده می شدی و همه ی ما می خواستیم تنها با لبخندت عکس بیندازیم. یادت هست که هر روز خود را مقید می کردی که وب نوشته هایت را به روز کنی و تنها در روزی که مادرت فوت شد به احترامش ننوشتی؟ تو به فرهنگت خیانت کرده باشی؟ تو که یار شفیق خاتمی بودی، تو که در کنار اصلاحات و با آن زندگی کردی، تو حرف از خیانت خاتمی و موسوی و هاشمی بزنی؟ سید باور نمی کنم تو این حرف ها را زده باشی، همان طور که باور نمی کنم که دیگر لبخندت را هر چند تلخ نمی بینم. سید تو همانی که با اینترنت آشنا شدی به جای کوبیدن آن بر سر همه ی جوانان، با آن با ما جوانان ارتباط برقرار کردی.هنوز طعم اولین دیدار تو در کلوب دات کام یادم هست که با خود گفتم : ایول چه آخوند با حالی! آره به همین سادگی! و ساده تر از آن چه فکرش را بکنی، چون دیدن یک روحانی در اینترنت و حضور فعالش و ارتباطش با همه ی افراد از هر قشری برایم کمی غیر قابل باور بود. سید تو به فرهنگ و ملت خیانت کرده باشی؟! چون بارها شنیده بودم که قلم نویسندگان می تواند بالاتر از خون شهدا باشد و خدای بزرگ مهربان هم به آن قسم خورده است ، آمدم تا برایت بنویسم. همان کاری که تو سال ها برای ما کردی.

سید من، شاید بهتر باشد باور کنم که این ها را تو گفته باشی، چرا که سید بیرون از بند می تواند سید بهتری برای همه باشد. شاید اگر امروز می ایستادی و حقیقت را می گفتی دیگر لبخندت را برای همیشه نمی دیدیم. بهت زده ام مثل همه ی وب نوشته ای ها. می دانیم که تو حرف دلت را نزدی تا شاید دوباره لبخندت سبز شود بر لب های لاغرت، ما همه تو را باور داریم. می خواهیمت. دلمان برای وب نوشته هایت تنگ شده است. دلمان برای لبخند شیرینت تنگ شده است. ما تو را در بند نمی خواهیم. آزاد می خواهیم. رهاتر از دیروز.

سید منتظرت می مانیم و بدان که باورت داریم حتی اگر مجبور شوی آنی باشی که او می خواهد نه ما.

Read Full Post »

اطلاعیه در مورد میهمان فرستی دانشجویان واحد تهران جنوب (منبع)

دانشجویان حد اکثر تا تاریخ 25 تیرماه 88 فرصت دارند تا نسبت به تکمیل مدارک و فرمهای میهمان فرستی خود به واحدهای دیگر اقدام نمایند. درخواستهای ارسال شده پس از زمان تعیین شده قابل اجرا نخواهد بود.

اداره کل آموزش

اطلاعیه در مورد ترم تابستان (منبع)

دانشجویان عزیز و گرامی

با عنایت به تغییر امتحانات نیمسال دوم، برگزاری دوره تابستان 88-87 امکان پذیر نمی باشد لذا موارد ذیل به اطلاع دانشجویان می رسد.

الف – دانشجویان واجد شرایط جهت اخذ دروس پروژه و کارآموزی به گروه آموزشی مراجعه نمایند.

ب – کلیه دانشحویان در صورت تمایل می توانند جهت اخذ 6 واحد درسی ( دانشجویان فارغ التحصیل 7 واحد) به واحدهای دیگر مهمان گردند.

ج – دانشجویانیکه در شرف فارغ التحصیلی می باشند جهت استفاده از ماده 20 آیین نامه آموزشی به گروه مراجعه نمایند.

د- دانشجویان متقاضی استفاده از تبصره 1 ماده 47 آیین نامه آموزشی ( معرفی به استاد) به گروه آموزشی مراجعه نمایند.

معاون آموزشی دانشکده فنی

نکته: برای مطلع شدن از به روز شدن تی جی نیوز و اخبار فوری آی دی تی جی نیوز را به دوستان یاهو مسنجر خود اضافه کنید. akhbare.tj69

معاون آموزشی دانشکده فنی

Read Full Post »